از زمان هابز تاکنون جامعه را خارج شدن از توحش و برقراری اخلاق معرفی کردهاند. بر این اساس٬ تشکیل جامعه مبدأ ظهور اخلاق است و جامعه و نهادهای آن ضامن اخلاق. با تقویت جامعه و نهادهای آن اخلاق قویتر میشود و با تضعیف جامعه و بازگشت به وضع طبیعی اخلاق میمیرد. فلاسفه و جامعهشناسان استدلالها و شواهد زیادی در پشتیبانی از این رأی ارایه کردهاند. عقل سلیم هم درستی این نظر را تأیید میکند. اما آیا ممکن است جامعه و نهادهای آن٬ در کنار کارکردهای مقوم اخلاق٬ به تضعیف اخلاق و رواج بربریت کمک کنند؟ آیا ممکن است جامعه وجدان فردی انسانها را منغعل کند و حتی در تعریف امور اخلاقی دست ببرد؟ پاسخ زیگمونت باومن به این پرسش مثبت است.
باومن در کتاب «مدرنیته و یهودیکشی» بر دو خصیصهٔ جامعهٔ مدرن انگشت میگذارد٬ دو خصیصهای که میتوانند انفعال اخلاقی را رواج دهند. اولین خصیصه٬ سیطرهٔ عقلانیت بر کارکردهای اجتماعی است٬ عقلانیت ابزاری و خونسردی که فقط کسب منفعت را در نظر دارد و از این حیث اتفاقا در جهت تقویت غریزیترین و طبیعیترین و پیشا-اجتماعیترین رانهٔ درونی هر انسان عمل میکند: حفظ حیات. این درحالی است که اخلاق در موارد زیادی مستلزم گذر از غریزهٔ حفظ حیات و اولویت دادن به دیگری یا اصول اخلاقی است٬ امری که از آن به «ایثار» تعبیر میشود. دومین خصیصه از نظر باومن٬ سیطرهٔ دیوانسالاری (یا بوروکراسی) بر نهادهای جامعهٔ مدرن است. کسانی که در دیوانسالاریها کار میکنند در درجهٔ اول از مشاهدهٔ محصول نهایی آن دیوانسالاری ناتواناند و در درجهٔ دوم اصول کاری و اخلاقی آن دیوانسالاری را بر اصول اخلاقی کلی و انسانی ترجیح میدهند. مثلا٬ کارکنان کارخانهٔ اسلحهسازی لزوما محصول نهایی کار را نمیبینند و کارکرد مخربش را با گوشت و پوست خود حس نمیکنند. آنها صاحبان شغلاند و بالطبع دوست دارند کارخانه بر پا باشد تا زندگی آنها هم بگذرد. این که اسلحهٔ ساخت این کارخانه کودکی فلسطینی را میکشد یا جوان یمنی را بیخانمان میکند نه برایشان مطرح است و نه اصولا به آن اهمیتی میدهند. بار اخلاقی قضایا را به گردن دیوانسالاری و مدیران ارشد آن میاندازند و با وجدان راحت به خانه میروند. باومن معتقد است غالب این افراد انسانهایی خوب و مهرباناند که سازوکار جامعهٔ مدرن از آنها مهرههایی در فرایندی غیراخلاقی ساخته است. درست مانند مهندسانی که واگنهای حمل یهودیان به اردوگاه مرگ را طراحی میکردند٬ بیآن که لزوما خصومتی با یهودیان داشته باشند.
جامعهٔ مدرن میتواند از بسیاری جنبهها به خود ببالد که حیات بشر را ارتقا داده است. لیکن همین جامعه باید نگاهی دوباره به خود بیندازد و خود را از نو نقد کند. بیشک اخلاق با شکلگیری جامعه تقویت میشود٬ اما همین جامعه میتواند ساختارهایی ایجاد کند که تضعیفکنندهٔ اخلاق و بلکه ضداخلاقی باشند. مسئولیت فردی تکتک انسانها در قبال یکدیگر همواره باید پیش چشم باشد و تقویت شود. باومن از قول لویناس٬ فیلسوف فرانسوی٬ جملهای از داستایفسکی را نقل میکند: «ما همه مسئول همه چیز هستیم و بالاتر از همه مسئول همهٔ انسانها٬ و من بیش از همهٔ انسانهای دیگر».