فیلم دیدن برای بعضیها بالاترین لذت است اما کسانی که عادت به دیدن فیلم ندارند، مگر اینکه فیلمی بسیار جذاب یا بسیار تاثیرگذار ببینند که در آنصورت به دیدن فیلم علاقهمند میشوند و کم نیستند کسانی که فیلمی خاص زندگی آنها را متحول کرده است. از جمله کارگردانهایی که فیلمهای بسیار تاثیرگذاری ساختهاند که نه تنها دیدن آنها با لذت وافر همراه است مخاطب را با دنیای دیگری آشنا میکند. از جمله این کارگردانان که به نسبت هم فیلمهای زیادی نساخته دنیای فلسفیای را برای مخاطب خود ترسیم کرده و مفاهیم عمیقی را به مخاطب القا میکند. از جملۀ این مفاهیم که در فیلمهای کوبریک ذهن مخاطب را درگیر میکند مسئلۀ معنای زندگی است، که این مفهوم با دید متفاوت کوبریک از شکل نیهیلیسم منفعل به نیهیلیسم فعال تغییر میکند. گرچه کوبریک را گارگردانی پوچگرا میدانند.اما در بسیاری از فیلمهایش چون «پرتقال کوکی» و «چشمان باز و بسته» و … نشان میدهد ابزوردیسمی که به کوبریک نسبت میدهند نقطۀ روشن و امیدوارکنندهای در آن هست. از جمل مفاهیمی که کوبریک به آن اشاره میکند « ارادۀ آزاد» و «ابر مرد نیچهای» است.
دربارۀ تمامی این مفاهیم و همچنین دنیای تصویر شدۀ کوبریک با «محمدرضا اسمخانی» مترجم کتاب «جهان فلسفی استنلی کوبریک» صحبت کردیم.
و پاسخهای دقیق آقای دکتر را شنیدیم، ویدئوی این گفتگو را در همین صفحه میتوانید مشاهده کنید. من خودم از ایشان بسیار آموختم و امیدوارم این گفتگو که از زوایایی فراتر از خودِ کتاب به کوبریک و سینمای او میپردازد برای شما هم مفید باشد.

اولین چیزی که با دیدن عنوان کتاب به نظر میرسد نسبت بین سینما و فلسفه است ؛ در این نسبت، آیا یک رابطه دو جانبه وجود دارد و سینما میتواند بر فلسفه تاثیر بگذارد و یا حتی نظام فلسفی خاصی را مطرح کند و برعکس آیا فلسفه میتواند در سینما بروز نماید. دیدگاه اصلی رابطه اهالی سینما با اهالی فلسفه چیست؟ همانطور که فیلسوفان با متون خود نظریات فلسفیشان را بیان میکردند آیا مدیوم سینما این ظرفیت را برای بیان نظریات فلسفی دارد؟
سوال مهم دیگری که مطرح است، اینکه «سینمای کوبریک» چه ویژگیها و مضامینی دارد که آن را از لحاظ فکری-فلسفی جذاب و مهم میسازد؟
مشخصاً دربارۀ دو فیلم «ادیسه فضایی» و «پرتقال کوکی»، بسیاری این دو فیلم را از خیلی جهات بشدت متفاوت میدانند. دو سوال اصلی دربارۀ این دو فیلم، یکی این است که چه روابطی بین این دو فیلم هست که آنها را فیلمهای «کوبریکی» میسازد؛ و دوم اینکه، آیا میتوانیم، برخلافِ این تفسیر که سینمای کوبریک را عمدتاً «سیاه» یا «بدبینانه» قلمداد میکند، آنها را جزء «امید»بخشترین فیلمهای کوبریک بدانیم؟
دربارۀ فیلم «ادیسه فضایی»، چه ویژگیهای برجستهای برای این فیلم قائلاید که آن را به یکی از ماندگارترین آثار تاریخ سینما ، و البته یکی از «فلسفیترین» آنها، تبدیل کرده؟
سوال مهمتر اینکه، در فصل آخر کتاب، مقایسۀ مهمی بین افکار نیچه دربارۀ ظهور «اَبَرانسان» و داستان کوبریک که به ظهور «کودک ستاره» میانجامد صورت گرفته؛ همچنین از «نیهیلیسم» (نیستانگاری) به عنوان وجه مشترکِ این دو تفکر استفاده شده است. دربارۀ این مقایسه چه ملاحظاتی را وارد میدانید و چقدر آن را موجه میدانید؟
دربارۀ فیلم دوم، «پرتقال کوکی»، اگر مضمون یا مسئلۀ اصلی فیلم را بحث از «ارادۀ آزاد» بدانیم، آیا با نتیجهگیری کتاب موافقید که این فیلم تجلیل و ستایشی است از «ارادۀ آزاد»؟
ما در فیلم «پرتقال کوکی» با نوعی از «شرارت و خشونت » مواجهیم که به شکل افراطی و گسترده نمایش داده شده؛ آیا این تصور کوبریک از «جامعۀ آینده» است یا به نوعی بزرگنمایی برای تاثیرگذاری بیشتر بر مخاطب؟
به نظر میرسد همانطور که نیچه خودش را متفکر زمانه خود نمیدانست، کوبریک هم برای آیندگان فیلم ساخته؛ آیا این کتاب و خوانشهای فلسفی از فیلمهای او موید این موضوع است که اندیشههای کوبریک نیز مثل نیچه بیشتر به آیندگان تعلق دارد؟
مشاهدل ویدئوی گفتگو در لینهای زیر: