گفتگو با سمیه نوروزی به‌مناسبت روز مترجم

به مناسبت ۳۰ سپتامبر روز جهانی ترجمه در خدمت سرکار خانم سمیه نوروزی هستیم تا بیشتر راجع به ترجمه، بخصوص ترجمه در ایران ازشون سؤال کنیم. خانم نوروزی این روز رو خدمتتون تبریک می‌گم. شما از خیلی سال‌های پیش  کار ترجمه رو آغاز کردید.

خانم نوروزی: ممنون. بله. سالهای زیادی می­گذره از وقتی کار ترجمه رو شروع کردم. فکر می‌کنم ۱۸ یا ۱۹ سالم بود که تو نشریه کودک و نوجوان دوست یه داستان ترجمه دادم که پذیرفتن و خیلی خوشحال شدم و این مسیرو ادامه دادم. به قول آقای فصیحی که از اینجا می‌گم دلم براشون تنگ شده، من خیلی بچه بودم که اومدم انتشارات ققنوس و ترجمه کتاب مرد خسته نوشته طاهربن جلون رو دادم و انتشارات ققنوس ترجمه منو پذیرفتن و این بهترین تجربۀ ترجمۀ من بود. کتابی که اتفاقاً نامزد دو جایزه هم شد و شروع خیلی خوبی بود.

خیلی خوشحالم که اینطور بوده. معمولاً از چه زبانی ترجمه می‌کنید؟

خانم نوروزی: اول با فرانسه شروع کردم. بعد انگلیسی رو ادامه دادم و یه کارایی هم تو زبان آلمانی انجام میدم.

پس به چندین زبان مسلط هستید؟

خانم نوروزی: رشته تحصیلی‌ام فرانسه بود. انگلیسی رو از بچگی یاد گرفتم و آلمانی رو هم راستش رو بخواید به خاطر رومن گاری سراغش رفتم. چون اصطلاحات آلمانی زیادی به کار می‌برد. بهش علاقه‌مند شدم و یاد گرفتم. از این بابت خوشحالم. زبان خیلی خوبیه. فکر می‌کنم آخرین کتابی که ترجمه کردم سال ۹۴ بود. بعد به انتشارات ققنوس اومدم. از اون موقع در خدمت شما و آقای حسین‌زادگان بودم و بیشتر فعالیت پشت پرده رو شروع کردم. البته دو سه ماه پیش چند تا ترجمه جدید رو شروع کردم که به زودی منتشر میشه.

کارهایی که برای نشر کودک و نوجوان آفرینگان ترجمه کردید. امیدوارم موفق باشید. اما بیشتر سراغ ترجمه بریم. دلیل نامگذاری امروز چیه؟

خانم نوروزی: راستش رو بخواید اصلاً نمی‌دونستم امروز، روز جهانی ترجمه است. تا اینکه شما فرمودید و درباره‌اش کمی جست و جو کردم. فدراسیون جهانی ترجمه تصمیم گرفته، امروز رو بخاطر روزی که کشیشی کتاب مقدس رو از عبری به لاتین ترجمه کرده روز جهانی ترجمه نامگذاری کنه.

ترجمه یعنی اینکه متنی از زبان مبداء به زبان مقصد تبدیل بشه. سؤال اینه که ترجمۀ خوب باید چه ویژگی‌هایی داشته باشه؟

خانم نوروزی: به قول شما در ترجمه زبان مبداء مهمه یعنی مسلماً اگه کسی زبان مبداء رو ندونه نباید بره سراغ ترجمه اما من فکر می‌کنم اون چیزی که در سال‌های اخیر، واقعاً رنگ باخته تسلط روی زبان مقصده. بله ما می‌تونیم روی برگرداندن یک متن از زبان مبداء به زبان فارسی اسم ترجمه رو بزاریم. اما ترجمۀ واقعی اونیه که ما بتونیم تو زبان فارسی بخونیم و بفهمیمش. یعنی کسی که زبان مبداء رو نمی‌دونه با خوندن متن فارسی احساس کنه نویسنده به زبان فارسی این متن رو نوشته. با خوندن متن‌های اساتید ترجمه، می­شه فهمید ترجمۀ واقعی چیه. نه اینکه شما فرهنگ لغت رو بردارید و یک جمله رو تحت­الفظی و لغت به لغت ترجمه کنید. اسم این کار ترجمه نیست.

پس متنی که برای خواننده قابل فهم نباشه، ترجمه نیست.

خانم نوروزی: بله دقیقاً. بیشتر وقت‌ها گرته‌برداریه و اصلن مفهوم نیست. متأسفانه مترجم چون زبان مبداء رو خونده ممکنه جمله‌اش رو بفهمه ولی هیچوقت خودش رو جای خواننده نمیذاره که نه می‌دونه فضای داستان چیه و نه می‌دونه اصل این جمله چی بوده. خب اگه خواننده می‌خواست به زبان اصلی بخونه می‌رفت زبان یاد می‌گرفت. بخاطر همین من فکر می‌کنم ما می‌تونیم تعریف ترجمه رو دقیق‌تر کنیم. ترجمه متنیه که وقتی از زبان مبداء به زبان مقصد ترجمه می­شه برای خواننده­ش مفهوم باشه.

پس اولین ویژگی که شما برای ترجمه قائلید اینه که متن ترجمه برای خواننده قابل فهم باشه. اما دربارۀ ترجمه خوب نگفتید. وقتی این صفت به ترجمه اضافه میشه ما انتظار بیشتری داریم. نظر شما چیه؟ به عنوان کسی که در این چندسال اخیر کار بررسی رو انجام میدید چه ترجمه‌ای رو ترجمه خوب می‌دونید.

خانم نوروزی: وقتی یک اثر ترجمه برای بررسی به دست ما میرسه، دقیقاً اولین کاری که من و دوستانِ برِرسم انجام میدیم و روش حساس هستیم متن فارسیه. یعنی من اول متن اصلی رو میذارم کنار و متن ترجمه رو می‌خونم اگر فارسیشو فهمیدم که خیلی خوبه. اگر فارسیش خیلی عالی و درخشان بود، خوشحال میشم و میرم ببینم مترجم کیه که تو این دریای ترجمه امروز تونسته اثر خوبی به من بده. بعد متن اصلی رو میذارم جلوم تا ببینم جا افتادگی یا بدفهمی نداشته باشه و اصطلاحاً مترجم وفادار باشه. بعد ما می‌ببینم که آیا نویسنده سبک داشته یا نه چون بعضی وقت‌ها مترجم حواسش نیست و درسته که متن فارسی رو خوب برگردونده و تحویل داده اما ممکنه سبک نویسنده از بین رفته باشه. مثلاً همین چند وقت پیش با مترجمی صحبت می‌کردیم. مترجم کار رو شکسته ترجمه کرده بود. نه اینکه با شکسته مشکلی داشته باشم، نه. من خودم ترجمۀ شکسته دارم. متن کامل یکی از ترجمه‌هام که با ناشر دیگه‌ای بوده شکسته است و تو مقدمه هم دلیلش رو آوردم که سبک نویسنده اینطوری بوده. ولی توی این کار وقتی از مترجم پرسیدم گفت من توی متن چیزی ندیدم که بخوام شکسته ترجمه کنم. گفتم خب چرا این کارو کردی؟ احترام میذارم به علاقه‌ای که داری ولی وقتی سبک مترجم اینطوری نیست اشتباهه و نباید اینکارو کنی. بنابراین قدم بعدی اینه که ترجمه سبک نویسنده رو برگردونده باشه. بعد از تمام این‌ها، انتخاب کتابه که کتاب خوبی باشه که فکر نمی‌کنم خیلی هم کار سختی باشه.

شما از وفاداری به عنوان یکی از ویژگی‌های ترجمۀ خوب نام بردید. به نظرتون تا چه اندازه باید مترجم به متن اصلی وفادار باشه؟ یه پرانتز هم باز بکنم. ما معمولاً کتاب‌هایی که از زبان اصلی ترجمه می‌شه می‌پذیریم. این وفاداری کجای این ترجمه قرار میگیره.

خانم نوروزی: در مورد سؤال اولتون؛ یک جمله معروف هست که به آقای قاضی نسبت داده شده البته من مطمئن نیستم که آقای قاضی این جمله رو گفته یا نه. گفته شده که ترجمه یا وفاداره یا زیبا. اما من فکر می‌کنم ترجمه می‌تونه هم وفادار باشه و هم زیبا. شما اجزاء اصلی جمله رو برمی‌داری و میذاری کنار هم میبینی جاافتادگی نداری. هیچ کلمه‌ای رو حذف نمی‌کنی، هیچ کلمه‌ای رو اضافه نمی‌کنی. بعد فارسیشو صیقل میدی. این ترجمه میشه ترجمه‌ای که هم وفاداره و هم بالاخره تونسته خوب به مخاطب برسه و به نظر من ترجمه باید وفادار و زیبا باشه. البته یه وقت‌هایی هم ممکنه حرف اضافه‌ای، حرف ربطی، توضیحی در حد یک کلمه در متن جا بگیره به‌خاطر اینکه نفس زبان فارسی با زبان لاتین فرق میکنه… اما دربارۀ ترجمه از زبان واسط. یکی از سیاست‌های ما در نشر ققنوس اینه که تا جای ممکن ترجمه از زبانی غیر از زبان اصلی قبول نکنیم. دقیقاً به همین دلیل. چون ممکنه همین کاری که ما در زبان فارسی می‌کنیم یعنی اضافه یا کسر کلمه‌ای، حرف ربطی، صیقل دادنی و… در ترجمۀ زبان اول به زبان دوم اتفاق افتاده باشه. تازه اگر مترجم خیلی خوب باشه. اگر مترجم متوسط باشه یا نتونه سبک نویسنده رو به خوبی برگردونه که هیچی. یعنی متنی که به ما می­رسه اصلاً متن نویسنده نیست. به هر حال ترجیحمون اینه که از زبان اصلی ترجمه بشه؛ بخصوص رمان که سبک داره و جملات ممکنه طولانی باشه اما مثلا در کتاب تاریخی شاید کمتر این حساسیت دیده بشه.

بعد از اینکه ما کتاب رو بررسی کردیم و پذیرفتیم، بحث ویرایش مطرح میشه که بسیار هم بحث برانگیزه. شما چقدر به ویرایش در ترجمه اعتقاد دارید؟

خانم نوروزی: ویرایش باید باشه. بچه‌های تحریریه زحمت می‌کشن و کار رو ادیت می‌کنن. ممکنه که مترجم چون کامل غرق در کار شده حواسش نباشه. قطعاً یه نفر سومی میخواد که کار رو بخونه و بعضی جاهای کار رو روتوش کنه. مثلاً یه جا دیدم بچه‌های ادیتور دور کلمۀ طعم شاد زندگی خط کشیدن و نوشتن طعم شیرین زندگی. دیدم که خب خیلی بهتره و نگاه کردم ببینم کی ادیت کرده و ازش تشکر کردم. یا یه جا خودم تو ترجمه­های جدیدم نوشته بودم اختاپوس با پاهاش فلانی رو گرفت. بچه‌های ادیتور به جای پا نوشته بودن بازو، که دیدم بعله برای اختاپوس بازو به کار میره نه پا. پیش میاد واقعاً. حتما باید نگاه ویراستار باشه و واقعاً دوستانی رو که حالت تهاجمی نسبت به ادیتور دارن درک نمی‌کنم. ادیتور اسمش داخل کتاب نمیخوره و وقتی رو که میتونه خودش صرف کنه و اثری رو ترجمه کنه داره صرف ویرایش می­کنه. بنابراین تا همین جا مترجم باید قدرشو بدونه و ازش تشکر کنه؛ اما واقعاً به ویرایش بالاتر از ۵۰%، ۶۰% اعتقاد ندارم. ما خودمون توی ققنوس این تلاش رو داریم که کارهایی که خیلی ویرایش می­خواد اصلن نپذیریم. البته رو این نکته تاکید میکنم که دست بردن زیاد تو سبک مترجم و اعمال سلیقه رو قبول ندارم. من فکر می‌کنم ویرایش باید باشه اما نه ویرایش سلیقه­ای، که متاسفانه زیاد هم شده.

روز ترجمه هست . یادی بکنیم از مترجمینی که ادبیات و فرهنگ کشورهای دیگه رو به ما معرفی کردن. ترجمه رسالت بزرگی در انتقال فرهنگ کشورها به همدیگه داره. بین مترجمینی که آثارشون رو خوندید به چه کسانی علاقه‌مندید؟

خانم نوروزی: اسم مترجم و علاقه که میاد من روحم پر میکشه برای آقای منوچهر بدیعی که استادمه و امیدوارم همیشه سایه­ش بالای سر من و ترجمه باشه. از ایشون همیشه یاد می‌گیرم. عزیزانی که الان در جمع ما نیستن اما کتاب خوندن رو با ترجمه اون‌ها شروع کردم. مرحوم سید حسینی، ابوالحسن نجفی و محمد قاضی که خیلی خوشحالم فرصتی شد تا اسمشون رو بیارم.

و بین مترجمینی که در حال حاضر فعالیت می‌کنند؟؟

خانم نوروزی: برام جالبه که اسم نویسنده‌های جوونی که باهاشون کار کردیم در جشن کتاب سال جوانان مطرح شده. وقتی کتاب جدیدی برامون میاد و می‌بینم فارسی خیلی خوبی داره، سریع به مترجم نگاه می‌کنم. وقتی می‌بینیم جوونه خوشحال میشم. این اتفاق موقع خوندن ترجمۀ آقای فرشاد رضایی برام افتاد. وقتی دیدم کم سن و ساله. خیلی خوشحال شدم. یا آقای محمدرضا شکاری که جوون دقیقیه و خوشحالی بیشترم از این بابته که هرچی پیش میره می‌بینم از کیفیت کاراشون کم نمیشه. آقای رضا رضایی هستن که مجموعه‌های ارزشمندی در نشر نی دارن. آقای عبدالله کوثری و استادم که همیشه بهشون ارادت دارم و از دیدنشون خوشحال میشم، آقای فصیحی که هنوز ازشون سؤال می‌کنم و خوشحال میشم افتخار دارم که می‌تونم ببینمشون.

ممنون خانم نوروزی عزیز. باز هم این روز رو به شما و مترجمین عزیز تبریک میگم.

درباره نویسنده: زهره حسین زادگان

مطالب زیر را حتما بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *