
در زمانه سوگ
همه می دانستند فرشته مرگ رحم ندارد، از جنس درد و دهشت و داغ است؛ تلخ تر از حقیقت، مهلک تر از ضربۀ تبر، مهیب تر از تاریکی. شتر بی مهاری ست که اگر به بهانه ای کینۀ کسی را به دل گیرد خودش را می رساند دم در خانه اش می خوابد تا سوارش کند ببرد به دیار بی برگشت.

عباس معروفی یک نویسنده واقعی بود
زندهیاد عباس معروفی، بعد از ٢ سال تحمل رنج بیماری، پنجشنبه ١٠ شهریورماه در آلمان، دیده از جهان فروبست.

«همه اشکهایم مال تو»
دیشب باز روباه اگزوپری آمده بود پشت در خانه هدایت. در تاریکی از پشت ویترین دیدمش. براش نان بردم، بعد به آسمان نگاه کردم و برای پسرک دست تکان دادم

عباس معروفی و موجآفرینی در ادبیات ایران
در سال ١٣۶٨ وقتی کتابی به نام«سمفونی مردگان» منتشر شد، موج بزرگی در ادبیات ایران بهوقوع پیوست

مردی از تبار زندگان
عباس معروفی، مهر و نشان دههای سرشار از نبوغ، خلاقیت و رهایی فکری و فرهنگی را بر قلم و ذهنش ثبت کرده بود.

عباس نرفته بود که بماند….
عباس نرفته بود که برود، آن هم اینطور غریبانه و جانسوز.